اعجاز قرآن کریم
اعجاز قصص قرآنی
داستانهای نغز و آموزنده بخش زیادی از آیات قرآن کریم را به خود اختصاص داده است. اشارهی خداوند به سرگذشتِ پیامبران، زنان و مردان مهم تاریخ، در نهایت اختصار و در اوج فصاحت و بلاغت، گوشهی دیگری آر اعجاز فراوان قرآن را به نمایش میگذارد، به گونهای که حتی تکرار برخی از داستانها، چون دارای هدفی معین و از روی حکمتهای مشخص بیان شدهاند، برای خواننده ملالآور و خستهکننده نیست. خداوند در آخرین پیامش ضمن تصحیح برخی از داستانهای پیشین (تورات و انجیل) از بیان جزئیات پرهیز و فقط آن قسمت از زندگی پیامبران را برجسته مینماید که بتواند پند و اندرزهای فراوانی را برای بشریت به ارمغان بیاورد. بنابراین بیان چنین داستانهای زیبایی از سوی پیامبریامیـ درس نخوانده ـ و در نهایت اختصار ولی کاملاً آموزنده، بزرگترین دلیل بر صدق نبوت و الهی بودن قرآن میباشد. داستانهایی که پیامبر (ص) قبلاً از آنها بیخبر بوده و به گواهی تاریخ، پیامبر (ص) آنها را نزد هیچ فردی نیاموخته است. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ یوسف/۳ «ما از طریق وحی این قرآن، نیکوترین سرگذشتها را برای تو بازگو میکنیم هر چند که قبل از آن از زمرهی بیخبران بودی.» تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نوحیها إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ هود/۴۹ «این (قصه و داستانهای ملتهای پیشین که تو آنان را ندیدهای) جزء اخبار غیب است که آن را به تو (ای محمد) وحی میکنیم. نه تو و نه قوم تو قبلاً آن را نمیدانستید.» بنابراین خداوند با بیان این داستانها برای آخرین پیامبرش میخواهد ضمن استوار نمودن و مطمئن ساختن دل آن حضرت، پند و اندرزهایی را در لابلای زندگی پیامبران به مؤمنان عرضه نماید. وَکُلا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ هود/۱۲۰ «این همه از اخبار پیامبران که بر تو میخوانیم، کلاً بدین خاطر است تا دلت را بدان مطمئن و استوار بداریم و در برابر مشکلات تبلیغِ رسالت آن را برای تو تقویت نماییم. در ضمن این (اخبار همان) حقی آمده است که (پیامبران دیگران را بدان دعوت میکردند) برای ایمانداران پند و یادآوری مهمیذکر شده است.» اوّلین نکتهای که میتوان از شرح حال پیامبران دریافت نمود، این است که همهی آنها از آدم تا خاتم از یک شجرهی طیبه بوده و از یک منبع و سرچشمه، پیام دریافت نمودهاند و با وجود اختلاف در شرایط زمانی و مکانی، دارای اصول و اهداف مشترکی بوده و هستهی دعوتی آنها همانند هم بوده است. آنها همانند متفکرین و فیلسوفان در تباین و ضدیت با یکدیگر سخن بر زبان نراندهاند؛ بلکه همواره همدیگر را تأیید نمودهاند؛ چراکه دین در نزد همهی آنها اسلام بوده است. در واقع تفاوتهای جزئی که در برخی احکام، قوانین و شرایع داشتهاند، مربوط به پوستهی دین بوده، آن هم به دلیل مصلحتِ پروردگار در راستای همخوانی آن شرایع و احکام با فرهنگ حاکم بر اقوام آن پیامبر و تفاوت در استعداد و توانایی آنها بوده است. خداوند میفرماید: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ شوری/۱۳ «خداوند آیینی را برای شما (مؤمنان) بیان داشته و روشن نموده که آن را به نوح توصیه کرده و ما آن را به تو و به ابراهیم، موسی و عیسی سفارش نمودهایم و به همهی آنها سفارش کردهایم که (اصول) دین را پابرجا دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلاف نورزید.» لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لأولِی الألْبَابِ یوسف/۱۱۱ «حقیقتاً در بیان داستان آنان (پیامبران) عبرت و اندرزی برای فرزانگان و اهل معرفت وجود دارد.» با شما خوانندگان عزیز همراه میشویم تا بر اساس میزان نزدیکی به اهل خرد و معرفت، از این بوستان پر بهای الهی، گلها و سنبلهای پند و اندرز را چیده و به شما خوانندگانِ محترم تقدیم داریم. در این راستا از اساس و پایهی دعوتی تمام انبیاء شروع میکنیم که دعوت به عبادت همه جانبهی خداوند و دوری از طاغوت بوده است. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ (۳۶) نحل/۳۶ «ما در میان هر ملتی پیامبری را برانگیختیم (و محتوای دعوت همهی آنها این بوده است) که خدا را بپرستید و از هر معبود غیر خدا (مانند شیطان، بتها و غیره) دوری کنید! خداوند گروهی از مردمان را که بر اثر کردار نیک، شایستهی لطف او شدند را به راه راست) هدایت داد و بر گروهی از ایشان (بر اثر کردار ناشایست خود) گمراهی واجب گردید. پس در زمین گردش کنید و بنگرید و ببینید که سرانجام کارکسانی (که آیات خدا را) تکذیب کردهاند به کجاکشیده است.» پس، آغاز دعوت تمامیپیامبران مبارزه با طاغوتهای هم عصرشان بوده است؛ ابراهیم با نمرود، موسی با فرعون، محمّد (ص) با ابوجهل و سایر سران و بزرگان قریش در میافتد تا مهمترین مرحلهی دعوتی آنان شکل بگیرد؛ زیرا بندگیِ بندگان برای پروردگار، زمانی تحقّق مییابد که به آن نمادهای پوشالین و دروغین، که حقِّ حاکمیّت را از خداوند سلب نمودهاند و آنرا به خود اختصاص دادهاند، فطرت بندگان را تغییر و آنها را وادار به تعظیم و تکریم در برابر خودشان کردهاند، از هم بپاشد؛ زیرا تا وقتی که حق غصب شدهی الهی برگردانده نشود، و الوهیت و ربوبیت انحصاراً از آن ِپروردگار نگردد، عمران و آبادانی در زمین و پیادهکردن آموزههای اخلاقی غیر ممکن و ناشدنی است. بنابراین تمامیانبیاء در مرحلهی آغازین دعوت خویش با کانونهای قدرتِ مادی و ثروت که همچون سد و مانعی در برابر ابلاغ رسالتشان ایستاده بودند، مبارزه و مقابله و در این راه همه نوع شکنجه و آزارهای جسمیو روحی را تحمّل نموده، تبعید شده و طعم آوارگی و دوری از خانه و کاشانهی خویش را چشیده و در بسیاری موارد جان و مال خویش را در این راه بخت کردهاند. اهمیّت دعوت پیامبران وقتی بیشتر نمود پیدا میکند که بدانیم آنها تمامیاین سختی و نارضایتیها را بدون اینکه درخواست مزدی داشته باشند و یا در صدد بهدست

