آخرین مطالب

تحدی

سوره‌ای مانند قرآن بیاورید

سوره‌ای مانند قرآن بیاورید

أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَهٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ (یونس – ۳۸) (أم یقولون:افتراه؟ ). یا می‏‎گویند که (‌محمّد قرآن را خودش سـاخته و پرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسـبت داده است‌؟‌. پس از این نفی و این بیان، می‌گویند: پس ایـن قرآن ساخته و پرداختۀ خود محمّد است‌… مگر نه این است که محمّد صلّی الله علیه و آله وسلّم انسانی است و با همان زبانی سـخن می‌گوید که آنان بدان سخن می‌گویند، و همان حروفی را در اختیار دارد که ایشان را در اختیار دارند. از قبیل‌: (ألف .لام .میم ) …(الف . لام . را )… ( الف. لام .میم . صاد)… ۱[۳] و غیره‌… آنان هم مشغول شوند، و هـمۀ کسـانی را همراه خود کنند که می‌توانند ایشان را گرد بیاورند، و به ساختن و پرداختن بپردازند و به دروغ به خدا نسـبت دهند، همان‌گونه که گمان می‌برند مـحمّد چـنین کـرده است‌. آنان نه همۀ قرآن را بلکه سوره‌ای همانند آن را ساخته و پرداخته‌ کنند و ارائه دهند: (قل:فأتوا بسوره مثله , وادعوا من استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین ). بگو: (‌اگر چنین است و قرآن ساختۀ بشر است‌) شما یک سورۀ همانند آن را بسازید و ارائه دهید، و در این کار هر کسی را که می‌خواهید بجز خدا فراخوانید و به کمک بطلبید، اگر راست می گوئید (‌که قرآن را مـن ساخته و پرداخته‌ام‌). نتیجۀ این مبارزه ‌طلبی ثابت و آشکار گردید، و معلوم و پدیدار شد که از انجام چنین‌ کاری درمانده و ناتوانند. هنوز هم چنین است و پیوسته هم چنین خواهد بود: هیچ کسی و هیچ‌ گروهی نتوانسته و هرگز نـمی‌توانند کـه سوره‌ای همانند سوره‌ای از قرآن را بسازند و بیاورند. کسانی ‌که بلاغت و فصاحت زبان عربی را فهم و درک می‌کنند، و با جمال و زیبائی هـنری ایـن زبان، و بـا همآوائی و هماهنگی آن آشنا هستند، خوب مـی‌دانـند ایـن‌ گونه سـخنگوئی از آدمـیزاد بـرنمی‌آید. همچنین کسانی‌ که نـظامها و سـیستمهای اجتماعی‌، و اصـول قانونگذاری را بررسی و پژوهش می‌نمایند، و نظام و سیستمی را که این قرآن با خود به ارمغان آورده است مطالعه و وارسی می‌کنند، خوب می‌دانند که در قرآن به تنظیم جامعۀ بشری، و به مقتضیات زندگی انسا‌نها از هر جهت توجّه شده است و همۀ جوانب حـیات‌، آنـان پیش چشم بوده است‌، و همۀ نیروهای اندوختۀ سودمند، و همۀ فرصتهای مناسب‌، برای رویاروئی ساده و آسان با حوادث زمان و با دگرگونیها و تـحوّلات آن‌، مورد استفاده قرار گرفته است‌… همۀ اینها بالاتر و فراتـر از آن هستند که عقل یک انسان‌، یا مجموعۀ عقلهای یک نسل‌، و یا مجـموعۀ خردهای همۀ نسـلهای پیاپی در طول زمان‌، بتوانند بدانها احاطه و دسترسی پیدا کنند… و نیز چنین است حال کسانی ‌که دربارۀ روانشنا‌سی و روانکاوی انسانها، و دربارۀ وسائل و راه‌های تأثیر در نفس انسانها، و راجع به کارها و شیوه‌های نفوذ به دلها و درونها، مطالعه و تحقیق مـی‌کنند، و به بـررسی و پژوهش وسائل و روشهای قرآن می‌پردازند. در قرآن تنها اعجاز کلمات و تعبیرات‌، و اعجاز، نـحوۀ ادای سخن‌، موجود نیست و بــس ‌. بلکه اعجاز مطلقی در قرآن است که کارشناسان آگـاه از ایـن امور، و نـیز کارشناسان آگاه از نظامها و سـیستمهای اجـتماعی و مسائل حـقوقی و قانونگذاری‌، و امور روانی‌، و نظائر اینها، بدان آگاه هستند. کسانی‌ که در فن تعبیر وارسته‌اند، و کسانی‌ که از نحوۀ اداء هـنری آگـاهی زیـادی دارنـد، بـیشتر از دیگـران می‌دانند چه اندازه تعبیر قرآنی از اعـجاز بـرخـوردار است و نـــیز کســانی‌ کـه راجـع بـه افکـار و آراء و نـظریه‌پردازیـهای اجـتماعی و قـانونی و روانی، و اندیشه‌های انسانی به طور کـلی‌، تحقیق کـرده‌انـد و پژوهش نموده‌اند، از دیگران بهتر و بیشتر به فراخی و ژرفی اعجاز موضوعی این ‌کتاب پی می‌برند. پیشاپیش اعتراف می‌کنم‌ که از بیان حقیقت اعجاز قران و از ذکر اندازۀ اعجاز آن چـنان کـه باید درمـانده و ناتوانم‌. همچنین عاجزم از این که اعـجاز قرآن را با اسلوب بشری به تصویر بکشم. این را هم می‌دانم ‌ کـه سخن به درازا کشاندن دربارۀ این اعجاز – آن هـم در حدود توان بشری – موضوع‌ کتاب مسـتقلی است‌. لذا در اینجا خواهم کوشید که نگاه گذرائی به گوشه‌هائی از اعجاز قرآن بیندازم. شـیوۀ سـخن‌پردازی قـرآنـی از شـیوۀ سـخن‌پردازی انسانی‌، ممتاز و جداگانه است‌… سخن قرآن سـلطه و قدرت شگـفتی بر دلها دارد، سلطه و قدرتی که سـخن انسان بی‌بهره از آن است‌. حتیّ این سـلطه و قـدرت گاهی بر کسانی تأثیر می‌گذارد کـه قـرآن را تـلاوت می‌کنند، ولی حرفی از زبان عربی نمی‌دانند… حوادث شگفتی روی داده است ‌که نمی‌توان آنها را تفسیر کرد مگر با چیزی ‌که می‌گوئیـم‌. هر چند این چیز قاعدۀ کـلّی نیست‌، ولی وقوع آن حوادث نیاز به تفسیر و تـعلیل دارد… نمونه‌هائی از حوادث و رخـدادهـائی را ذکـر نمی‌کنم ‌که برای غـیر خـودم روی داده است‌. ولیکـن حادثه‌ای را ذکر می‌کنم که برای خودم روی داده است‌. پنج نفر با من در این حادثه حضور داشته‌اند و گواه بر آن هستند. حادثه این است‌: در حدود پانزده سال قبل ما شش نفر مسلمان سوار یـک ‌کشتی مصری شدیم‌. کشتی ما را از میان امواج اقیانوس اطلس به سوی نیویورک به حرکت درآورد. مسافران‌ کشتی ۱۲۰ نفر زن و مرد خارجی بودند. در میانشان یک نفر مسلمان هم نبود… بر دلـمان گذشت ‌که روی عرشۀ ‌کشتی در میان اقیانوس نماز جمعه را بـخوانیم‌!‌… خدا می‌داند ما نـمی‌خواستیم نماز جمعه را اقامه‌ کنیم‌، ولی چون دیدیم‌ که یک مبلّغ مسیحی روی عرشۀ کشتی به‌ کار تبلیغ خـود مشغول است‌، و حتّی با ما هم دم از تبلیغ می‌زند، احسـاسات دینی ما را دربرگرفت و ما را بـرآن داشت ‌کـه نـماز جمعه را بخوانیم‌. فرمانده کشتی ‌که یک نفر انگـلیسی بود کار را برای ما تدارک دید و اجازه داد که نماز خود را بخوانیم‌. به ملّاحان و آشپزان و خدمتکاران ‌کشتی ‌که همه از مملکت نوبه و مسلمان بودند اجازه داد آنانی‌ که در وقت نماز سر پست نبوده و به «‌خدمت‌« مشغول نیستند با ما نماز بخوانند! مسلمانان‌ کشتی هـمگی از این امر بسیار شادمان شدند. چرا که برای نخستین بار بود که نماز جمعه بر عرشۀ کشتی خـوانـده می‌شد…

  • کد مطلب : 360
  • اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ - 3:34 ب.ظ
  • 79 بازدید