رسنانه قرآنی
زندگی در سایه قرآن
زندگی در سایه قرآن یک نعمت است. نعمتی که تا زمانی طعم آن را نچشیده باشی، نمی دانی چیست! نعمتی که موجب افزایش طول عمر انسان شده و آن را تزکیه و پر برکت می نماید. سپاس خداوندی که برای مدتی (زندگی در سایه قرآن) را به من عطا نمود، آنقدر از نعمت آن لذت بردم که هرگز در زندگی ام همسان آن را ندیده بودم. در این مدت از این نعمت الهی بهره بردم و دریافتم که عمر را طولانی و آن را تزکیه و پر برکت می نماید. زندگی می کردم و به پروردگارم گوش دل می سپاردم، آنگاه که به وسیله قرآن با من حرف می زد. آری خداوند عالمیان با من، بنده ی ضعیف و ناتوان خود حرف می زد. به حقیقت که قرآن چه ارزش والایی به زندگی می بخشد؟! چقدر مقام بلند و نیکویی است که پروردگار به انسان عطا می کند؟! آری در سایه قرآن زیستم و اوج گرفتم و از بلندای آسمان، بر این جهالتی که بر زمین موج می زند، نگاه می کردم. به تماشای تعاملات بچه گانه اهالی آن می پرداختم، به تکبر کاذب انسان های جاهل و به دانش های بچه گانه و تفکرات و اندیشه بچه گانه و کار و پیشه ی بچه گانه و… آن ها می نگریستم. همانند مردی که به تماشای بازی بچه ها نشسته و به جنب و جوش و تعاملات بچه گانه و بازی آنان خیره می شود… شگفت زده می شدم. این مردم را چه شده است که در این باتلاق جهالت غرق گشته اند و این ندای بلند و والای خداوند را نمی شنوند؟! ندایی که تنها پاکی و برکت به عمر می بخشد. موجودات از نگاه قرآن: در سایه قرآن زیستم و به این بینش کامل و نیکو و پاکی که در مورد وجود موجودات و هدف و وجود آدمی در کائنات دارد، می اندیشیدم. آنگاه آن را با تفکر و بینش های متفاوت جاهلی که بشریت در مغرب و مشرق در آن غرق گشته اند، مقایسه می نمودم و از خود می پرسیدم: انسان چگونه می تواند در چنین باتلاق گندیده و تاریکِ سرشار از ناامیدی زندگی کند و در همان حال نسبت به بهشت آراسته و پر نعمت و پاکِ قرآن بی اعتنا باشد! در سایه قرآن زیستم و در میان حرکت و جنبش این کائناتی که خداوند آن را آفریده است، دگرپذیری و همزیستی مطلوب و نیکویی را احساس می کردم. سپس می نگریستم و می دیدم که انسان به دلیل منحرف شدن از قوانین عالمیان و جهان هستی، چقدر سرگردان و حیران مانده است. همچنین می دیدم که رقابت و مقابله ای سخت میان طبیعت و سرشت پاک انسان و این راه کج و ویرانی که بدان تحمیل شده است، وجود دارد. آن گاه با خود می گفتم: آه که چه شیطان بدصفتی است که انسان را به آن مسیر نافرجام رهنمود می نماید و به چنین دوزخی می کشاند؟! آه … از حسرت بندگان!! در سایه قرآن زیستم و دریافتم که جهان هستی بسیار بزرگتر از آن چیزی است که ظاهر گشته و با چشم مشاهده می شود. جهانی که برگرفته از غیب و آشکار است، نه اینکه تنها جهانی قابل مشاهده. همچنین شامل دنیا و قیامت است، نه اینکه تنها دنیا باشد. زندگی آدمی در میان این گدار وسیع شکل گرفته است و مرگ پایان کاروان نیست، بلکه مرحله ای از مراحل این سفر طولانیست و آنچه که آدمی در دنیا آن را کسب می نماید، تمام سهم او نیست، بلکه بخش بسیار اندکی از سهم اوست و آنچه که در این دنیا از دست می دهد، در آن دنیا دیگر از بین رفتنی نیست. دیگر ظلم و ستم و حق پایمال کردن و نابودی و به تاراج بردن دیگران وجود ندارد. همچنین مرحله ای را که در این دنیا طی می کند: سفری است از موجودی زنده و آباد و جهانی دوست داشتنی و مهربان. موجودی که دارای احساس و روح بوده و به پروردگارش روی آورده است، همانند انسان مؤمنی که با خشوع به پروردگارش روی می آورد: ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾ [الرعد:۱۵] یعنی: «آنچه در آسمان ها و زمین است –خواه ناخواه- خدای را سجده می برد (و در برابر عظمت او سر تسلیم و تکریم فرود می آورد)، همچنین سایه های آن ها (که همچون خود آن ها از نظم و نظام دقیق و فرمانبرداری شگفت برخوردارند) بامدادان و شامگاهان در مقابلش به سجده می افتند (و پیوسته در برابر اراده ی باری کرنش می برند)». آه که چه خوشی و آرامش و اطمینانی است این باور و نگرش زیبا و نیکویی که به دل ها می بخشد. در سایه قرآن زیستم و دانستم که آدمی، شریفتر از آن است که تا حالا بشر از قدیم و جدید پنداشته است. انسان روحی دمیده از جانب خداوند است و بدین خاطر از سایر جانداران متمایز گشته است: ﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ﴾ [الحجر:۲۹] یعنی: «پس آن گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم (برای بزرگداشت و درودش) در برابرش به سجده افتید». به دلیل همین دمیدن روح از جانب خداوند است که به عنوان جانشین خدا در زمین برگزیده شده است: ﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَهٗ﴾ [البفره:۳۰] یعنی: «زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم…» همچنین تمام آسمان ها و زمین را مسخّر وی گردانیده است: ﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ [لقمان:۲۰] یعنی: «آیا نمی بینید که خداوند هر آنچه در آسمان ها و زمین است را برایتان به تسخیر درآورده است». و به خاطر کرامت و مقام والای انسان، خداوند بزرگ چنان کرده است که ارتباط میان انسان ها، باید ارتباطی بر مبنای ایمان به خداوند باشد، نه اینکه چیزهایی باشد که حیوانات را دور هم جمع می کند، مانند: علفزار و چراگاه و پناهگاه و… کاروان عقیده: فرد ایماندار ریشه و پایه ی عمیقی دارد، به گونه ای که شاخ و برگش را در دره های روزگار گسترانیده است و کاروان ایماندارن، یکی از کاروان های ارجمندی می باشد

