امام حسن البنا
حق قرآن
پدیدهای مانند قرآن کریم ندیدهام که از یک سو، میان امت سخت بدان عنایت شود و از سوی دیگر، کاملاً اهمال و زیر پانهاده شود. خداوند قرآن کریم را کتاب محکم، نظام فراگیر، قوام کار دین و دنیا قرار داده است: «لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» فصلت: ۴۲ (هیچ گونه باطلی از هیچ جهتی و نظری متوجه قرآن نمیگردد. قرآن فروفرستاده ی پروردگار فرزانهی ستوده است) معتقدم که مهمترین مسؤولیت امت اسلام در قبال قرآن کریم سه مورد است: نخست، بسیار تلاوت کردن آن، تعبد با قرائت آن و تقرب به پیشگاه خداوند متعال به وسیلهی آن. دوم، قرار دادن آن در جایگاه منبع احکام دین؛ باید همه چیز از قرآن برگرفته و از آن استنباط شود. از چشمهی زلال آن سیراب؛ و آموختنیها از آن فرا گرفته شوند. سوم، قرار دادن آن در جایگاه بنیان و پایهی احکام دنیا! باید در همه چیز از قرآن و مواد حکیمانهاش کمک گرفته و در زندگی به اجرا گذاشته شود. اینها مهمترین مقاصد و اهداف کتابی ست، که خداوند آن را فرو فرستاده و پیامبرش را مأمور به ابلاغ آن کرده است. آن را پس از پیامبر واعظ، پنددهنده، داور عادل و میزان سنجش میان ما قرار داده است. سلف صالح آن مقاصد را دریافتندو در پی تحقق آنها برآمدند و در پی آن به وظیفهی خویش عمل کردند. گروهی قرآن را سه روزه ختم میکردند؛ گروهی هفت روزه؛ و عدهای کمتر یا بیشتر. اگر یکی از آنان به علت گرفتاری نمیتوانست ورد قرآنی خویش را بخواند، به قرآن نگاه میکرد؛ و بعضی از آیات را میخواند و میگفت: تا از جمله کسانی نباشم، که قرآن را رها کردهاند. قرآن بهار دلها و ورد عبادتشان بود و در طول شبانه روز آن را تلاوت میکردند. خداوند از خلیفهی سوم خشنود باد! که هنگام محاصرهی خانهاش، در حالی که شمشیر را بر گردنش نهاده بودند، از قرآن جدا نشد: تمنی کتاب الله أول لیله وآخره لاقى حمام المقادر (سر شب کتاب خدا را آرزو کرد؛ و در آخر شب با کبوتر تقدیر دیدار کرد) خداند او را رحمت کند، که در رثای اش بهتر از این گفتار نیست: ضحوا بأشمط عنوان السجود به یقطع اللیل تسبیحا و قرآنا (نمودگار فروتنی و سجود، که شب را با تسبیح و قرآن سپری میکرد، با موهای سپید و سیاهش قربانی کردند) چون به سیره و سرگذشت آنان بنگرید، یکی را هم نمی بینیدکه کتاب خدا را فرو نهاده؛ یا تلاوت آن را به مدت یک هفته به فراموشی سپرده باشد چه برسد به یک ماه کامل، یا سالیان سال. نمیخواهم بحث را به درازا بکشانم؛ به کتابهای شرح حال مراجعه کنم؛ و از نور صفحات کتابهای تاریخ و سیره پرتوی برگیرم. سلف صالح در استنباط احکام، قرآن را نخستین منبع میدانستند. به راستی اگر کتاب خدا منبع نخست نباشد، پس چه چیزی میتواند منبع نخست باشد؟ شما میبینید که پیامبر برگزیده (صلی الله علیه و سلم) هنگام فرستادن معاذ به یمن از وی پرسید: بر پایهی چه چیزی داوری میکنی؟ گفت: بر اساس کتاب خدا، سپس سنت مطهر رسول خدا. می دانید که عمر (رض) به بسیاری از اصحاب بزرگوار هشدار میداد، مبادا با مسلمانان از حکایات، احادیث و وقایع سخن بگویند؛ در حالی که آنان هنوز دانش قرآن را حاصل نکردهاند. به آنان توصیه میکرد، که حلال و حرام قرآن را به مردم بیاموزند. هم چنین می دانید که امامان نخستین، تابعان و تبع تابعان، مثل سعید بن مسیب اجازه نمیدادند فتاوای آنان به صورت نوشته مدون گردد، تا مبادا مردم از کتاب خدا برگردند؛ و به این نوشتهها روی آورند. سعید بن مسیب، نوشتهای از فتواهایش را که در دست کسی بود برگرفت و آن را پاره کرد و گفت: سخن مرا میگیری و کلام خدا را رها میکنی؟ سپس میروی و می گویی: سعید چنین گفت، یا سعید چنان گفت! خود را به کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) ملزم کنید. آیا نمیبینید که ایشان و دیگر سلف صالح کتاب خدا را اصل همهی اصول قرار میدادند و دین و احکام آن را از آن استنباط میکردند؟ آنان در امور دنیا جز مطابق قرآن عمل نمیکردند و تسلیم بی چون و چرای آن بودند. حقوق را از آن میآموختند؛ حدود را بر پایهی آن برپا میکردند؛ احکام را طبق آن به اجرا در میآورند؛ و اوامر را بر پایهی آن صادر میکردند. هرگز به الغا، تعطیل، تعلیل و تأویل قرآن راضی نمیشدند. آن روز که اسلام باطراوت بود؛ میوههای دین چیده میشد؛ و مردم از آن بهره میبردند.-آن روزگار- مسلمانان حکمت وجود قرآن را در میان خویش میدانستند؛ و چنانکه صاحب و پیام آور، قرآن را به آنان آموزش داده بود، عمل میکردند: «کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر أولوا الألباب» ص: ۲۹ (کتاب پرخیر و برکتی ست، که آن را برای تو فرود آوردهایم، تا دربارهی آیههایش بیندیشند؛ و خردمندان پند گیرند) سپس آن دولت و صولت جایگاه قرآن در اندیشه و خرد مردم کمرنگ شد؛ و در زبان و عقل مردم گنگی و کج فهمی شایع شد، تا جایی که این کتاب در سمت و سویی و مردم در جهت دیگر قرار گرفتند؛ و فاصلهی آن دو به اندازهی فاصلهی مشرق و مغرب شد: سارت مشرقا و سرت مغربا شتان بین مشرق و مغرب (او به شرق رفت؛ و من به غرب، چه قدر فاصله است میان شرق و غرب) تعبد به تلاوت قرآن در طول شبانه روز؛ تعداد اندکی از ما به آن عنایت میورزند و بدان عمل میکنند؛ اما بقیهی پرهیزگاران، هرکس روشی را برای خود پدید آورد و پیرانشان برای آنان اوراد، وظایف و دعاهایی را مقرر کردندکه به ترک کتاب خدا منجر شد. آن اوراد جای کتاب خدا را گرفت و در عبادت بارها به تکرار آنها پرداختند. بدیهی ست ما اوراد صحیح را رد نمیکنیم و حرام نمیدانیم و مانع اوراد و دعاهایی که مخالف شریعت نباشد، نمیشویم؛ اما می گوییم: کتاب خدا مقدم است. اول برای خودتان بخشی از

