آخرین مطالب

حق قرآن

پدیده‌ای مانند قرآن کریم ندیده‌ام که از یک سو، میان امت سخت بدان عنایت شود و از سوی دیگر، کاملاً اهمال و زیر پانهاده شود. خداوند قرآن کریم را کتاب محکم، نظام فراگیر، قوام کار دین و دنیا قرار داده است: «لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» فصلت: […]

اشتراک گذاری
11 اردیبهشت 1403
40 بازدید
نویسنده : امام شهید حسن البنا
منبع : کناب پیام بیداری
کد مطلب : 517

پدیده‌ای مانند قرآن کریم ندیده‌ام که از یک سو، میان امت سخت بدان عنایت شود و از سوی دیگر، کاملاً اهمال و زیر پانهاده شود. خداوند قرآن کریم را کتاب محکم، نظام فراگیر، قوام کار دین و دنیا قرار داده است:

«لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» فصلت: ۴۲

(هیچ گونه باطلی از هیچ جهتی و نظری متوجه قرآن نمی‌گردد. قرآن فروفرستاده ی پروردگار فرزانه‌ی ستوده است)

معتقدم که مهم‌ترین مسؤولیت امت اسلام در قبال قرآن کریم سه مورد است:

نخست، بسیار تلاوت کردن آن، تعبد با قرائت آن و تقرب به پیشگاه خداوند متعال به وسیله‌ی آن.

دوم، قرار دادن آن در جایگاه منبع احکام دین؛

باید همه چیز از قرآن برگرفته و از آن استنباط شود. از چشمه‌ی زلال آن سیراب؛ و آموختنی‌ها از آن فرا گرفته شوند.

سوم، قرار دادن آن در جایگاه بنیان و پایه‌ی احکام دنیا!

باید در همه چیز از قرآن و مواد حکیمانه‌اش کمک گرفته و در زندگی به اجرا گذاشته شود.

این‌ها مهم‌ترین مقاصد و اهداف کتابی ست، که خداوند آن را فرو فرستاده و پیامبرش را مأمور به ابلاغ آن کرده است. آن را پس از پیامبر واعظ، پنددهنده، داور عادل و میزان سنجش میان ما قرار داده است. سلف صالح آن مقاصد را دریافتندو در پی تحقق آنها برآمدند و در پی آن به وظیفه‌ی خویش عمل کردند. گروهی قرآن را سه روزه ختم می‌کردند؛ گروهی هفت روزه؛ و عده‌ای کمتر یا بیشتر. اگر یکی از آنان به علت گرفتاری نمی‌توانست ورد قرآنی خویش را بخواند، به قرآن نگاه می‌کرد؛ و بعضی از آیات را می‌خواند و می‌گفت: تا از جمله کسانی نباشم، که قرآن را رها کرده‌اند.

قرآن بهار دلها و ورد عبادتشان بود و در طول شبانه روز آن را تلاوت می‌کردند. خداوند از خلیفه‌ی سوم خشنود باد! که هنگام محاصره‌ی خانه‌اش، در حالی که شمشیر را بر گردنش نهاده بودند، از قرآن جدا نشد:

تمنی کتاب الله أول لیله                      وآخره لاقى حمام المقادر

(سر شب کتاب خدا را آرزو کرد؛ و در آخر شب با کبوتر تقدیر دیدار کرد)

خداند او را رحمت کند، که در رثای اش بهتر از این گفتار نیست:

ضحوا بأشمط عنوان السجود به                       یقطع اللیل تسبیحا و قرآنا

(نمودگار فروتنی و سجود، که شب را با تسبیح و قرآن سپری می‌کرد، با موهای سپید و سیاهش قربانی کردند)

چون به سیره و سرگذشت آنان بنگرید، یکی را هم نمی بینیدکه کتاب خدا را فرو نهاده؛ یا تلاوت آن را به مدت یک هفته به فراموشی سپرده باشد چه برسد به یک ماه کامل، یا سالیان سال. نمی‌خواهم بحث را به درازا بکشانم؛ به کتاب‌های شرح حال مراجعه کنم؛ و از نور صفحات کتاب‌های تاریخ و سیره پرتوی برگیرم.

سلف صالح در استنباط احکام، قرآن را نخستین منبع می‌دانستند. به راستی اگر کتاب خدا منبع نخست نباشد، پس چه چیزی می‌تواند منبع نخست باشد؟ شما می‌بینید که پیامبر برگزیده (صلی الله علیه و سلم) هنگام فرستادن معاذ به یمن از وی پرسید: بر پایه‌ی چه چیزی داوری می‌کنی؟ گفت: بر اساس کتاب خدا، سپس سنت مطهر رسول خدا.

می دانید که عمر (رض) به بسیاری از اصحاب بزرگوار هشدار می‌داد، مبادا با مسلمانان از حکایات، احادیث و وقایع سخن بگویند؛ در حالی که آنان هنوز دانش قرآن را حاصل نکرده‌اند. به آنان توصیه می‌کرد، که حلال و حرام قرآن را به مردم بیاموزند.

هم چنین می دانید که امامان نخستین، تابعان و تبع تابعان، مثل سعید بن مسیب اجازه نمی‌دادند فتاوای آنان به صورت نوشته مدون گردد، تا مبادا مردم از کتاب خدا برگردند؛ و به این نوشته‌ها روی آورند. سعید بن مسیب، نوشته‌ای از فتواهایش را که در دست کسی بود برگرفت و آن را پاره کرد و گفت: سخن مرا می‌گیری و کلام خدا را رها می‌کنی؟ سپس می‌روی و می گویی: سعید چنین گفت، یا سعید چنان گفت! خود را به کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) ملزم کنید.

آیا نمی‌بینید که ایشان و دیگر سلف صالح کتاب خدا را اصل همه‌ی اصول قرار می‌دادند و دین و احکام آن را از آن استنباط می‌کردند؟

آنان در امور دنیا جز مطابق قرآن عمل نمی‌کردند و تسلیم بی چون و چرای آن بودند. حقوق را از آن می‌آموختند؛ حدود را بر پایه‌ی آن برپا می‌کردند؛ احکام را طبق آن به اجرا در می‌آورند؛ و اوامر را بر پایه‌ی آن صادر می‌کردند. هرگز به الغا، تعطیل، تعلیل و تأویل قرآن راضی نمی‌شدند. آن روز که اسلام باطراوت بود؛ میوه‌های دین چیده می‌شد؛ و مردم از آن بهره می‌بردند.-آن روزگار- مسلمانان حکمت وجود قرآن را در میان خویش می‌دانستند؛ و چنانکه صاحب و پیام آور، قرآن را به آنان آموزش داده بود، عمل می‌کردند:

«کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر أولوا الألباب» ص: ۲۹

(کتاب پرخیر و برکتی ست، که آن را برای تو فرود آورده‌ایم، تا درباره‌ی آیه‌هایش بیندیشند؛ و خردمندان پند گیرند)

سپس آن دولت و صولت جایگاه قرآن در اندیشه و خرد مردم کمرنگ شد؛ و در زبان و عقل مردم گنگی و کج فهمی شایع شد، تا جایی که این کتاب در سمت و سویی و مردم در جهت دیگر قرار گرفتند؛ و فاصله‌ی آن دو به اندازه‌ی فاصله‌ی مشرق و مغرب شد:

سارت مشرقا و سرت مغربا                   شتان بین مشرق و مغرب

(او به شرق رفت؛ و من به غرب، چه قدر فاصله است میان شرق و غرب)

تعبد به تلاوت قرآن در طول شبانه روز؛

تعداد اندکی از ما به آن عنایت می‌ورزند و بدان عمل می‌کنند؛ اما بقیه‌ی پرهیزگاران، هرکس روشی را برای خود پدید آورد و پیرانشان برای آنان اوراد، وظایف و دعاهایی را مقرر کردندکه به ترک کتاب خدا منجر شد. آن اوراد جای کتاب خدا را گرفت و در عبادت بارها به تکرار آنها پرداختند. بدیهی ست ما اوراد صحیح را رد نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم و مانع اوراد و دعاهایی که مخالف شریعت نباشد، نمی‌شویم؛ اما می گوییم: کتاب خدا مقدم است. اول برای خودتان بخشی از کتاب خدا را به عنوان ورد برگزینید، که دلهایتان را پیوند دهد و ارواحتان را با فیض و نور آن استحکام بخشد. سپس هرچه می‌خواهید خدا را با زبانهای مختلف ذکر کنید. البته به شرطی که مخالف احکام دین نباشد؛ اما اینکه قرآن را فرو گذارید؛ و عبادتتان در دعاهایی که خود ساخته‌اید؛ یا دیگران بر ساخته‌اند خلاصه کنید، این خود کنار گذاشتن کتاب خدا و بی توجهی به حقوق آن است.

استنباط احکام از قرآن؛ در این روزگار مردم نسبت به کتاب خدا آگاهی ندارند. میان آنان و کتاب خدا پرده‌ای ضخیم و سدی استوار کشیده شده است که آنان را واداشته که به نکاتی خلاصه و بعضی تذکرات از قرآن دل خوش کنند؛ همتشان از آن بالاتر نرود؛ و به مقاصد اصلی نرسد.

عملی کردن احکام دنیوی قرآن؛ مردم چیز دیگری را جایگزین آن کرده‌اند. اکنون قوانین ساخته‌ی بیگانگان، از جمله: فرانسویان و رومیان، بنیان قوانین مسلمانان شده است؛ بدین سان، به احکام کتاب خدا توجهی نمی‌شود و در میان مسلمانان به فراموشی سپرده شده است. در صورتی که اگر گوش شنوا می‌داشتند، خداوند همه‌ی خوبی‌ها را برایشان مقرر کرده. اکنون مسلمانان به این بسنده کرده‌اند، که از قرآن – تنها برای شفای بیماری‌هایشان، تعویذ بنویسند. قرآن را زینت محافل خود کنند و در غم و شادی از آن همانند جنسی دکوری و لوکس استفاده برند. ای کاش، فقط همین گونه حق قرآن را ادا می‌کردند؛ اما در همان مجالسی که قرآن خوانده می‌شود نیز مردم سرگرم بازی‌ها، سرگرمی‌ها و بیهوده گویی ها هستند. در صورتی که خداوند متعال فرموده:

«وإذا قرئ القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلکم ترحمون» اعراف: ۲۰۴

(و هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، گوش فرا دهید و خاموش باشیدتا مشمول رحمت خدا شوید)

قرآن روزگاری زیور نمازها بود؛ اما امروز زیور مجالس تعزیه است. روزگاری میزان عدالت بود؛ اما امروز سرگرمی بیهوده گویان مراسم گوناگون است. روزگاری نگین خطبه‌ها و پندها بود؛ اما امروز برای زیور و تعویذ به کار می‌رود. آیا حق ندارم بگویم: چیزی را مانند قرآن ندیدم که درحقیقت ضایع شده است اما به نظر می‌رسد که از آن پاسداری و محافظت می‌گردد؟!

تضاد شگرفی ست که ما در مقابل قرآن داریم. بی شک قرآن را گرامی می‌داریم؛ و از آن توشه بر می‌گیریم و با آن به پیشگاه خدا تقرب می‌جوییم. در این‌ها شکی نیست؛ اما ای قوم! روش تعظیم را اشتباه گرفته‌اید و راه توشه برگرفتن را اشتباه رفته‌اید و از جاده‌ی تقرب به پیشگاه خدا دور افتاده‌اید.

ما بی گمان قرآن را پایمال کرده‌ایم. گویا میان ما کتابی باستانی ست  که نباید در زندگی ما نقشی داشته باشد و نباید احکام آن اجرا شود. در حقیقت این مصیبت و بلایی ست، که ما بدان دچار شده‌ایم.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.